نقش و فضیلت حدیث و سبک شناسی آن
در لغت به معنی هر چیز نو و جدید است، خبر و کلام را نیز حدیث خوانند (الصحاح، 278/1؛ المصباح المنیر، 124/1). ابوالبقاء گوید: «حدیث، اسم مصدر از تحدیث به معنی خبر دادن است، سپس قول یا
نویسنده: سید مهدی حائری
در لغت به معنی هر چیز نو و جدید است، خبر و کلام را نیز حدیث خوانند (الصحاح، 278/1؛ المصباح المنیر، 124/1). ابوالبقاء گوید: «حدیث، اسم مصدر از تحدیث به معنی خبر دادن است، سپس قول یا فعل یا تقریری که به پیامبر منسوب شود را بدان نامیدهاند، و جمع آن احادیث بر خلاف قیاس است» (الکلیات، 202/2). در اصطلاح، حدیث عبارت است از سخنی که حاکی از قول یا فعل یا تقریر معصوم باشد. چنان که جمعی از علمای درایة و اصول تصریح کردهاند (قوانینالاصول، 408؛ هدایة الابرار، 105؛ مقباس الهدایة، 57/1). نقش و فضیلت حدیث، اهمیت و نقش عمدهی حدیث در بنای علوم و معارف اسلام و معرفی اهداف و حقایق آن، و نیز آشنایی با تاریخ پیشینیان، بر احدی پوشیده نیست، زیرا که در تمامی شئون اعتقادی و علمی و عملی، مورد استناد و استفادهی دانشوران است، و پایهی سنت پیامبر اکرم و ائمهی اطهار (علیه السلام) بر آن نهاده شده و شناخت احکام دین بدون اعتماد بر حدیث امکانپذیر نیست، زیرا که قرآن مجید مقدار اندکی از فروع احکام را بیان کرده و در بیشتر احکام برای شناخت اجزاء و شرایط و موانع عبادات و قواعد معاملات و نیز در تفسیر آیات قرآن و توضیح حقایق و ضوابط آن، ناگزیر هستیم به احادیث رجوع کنیم. وجه تسمیهی حدیث، پژوهشگر معاصر آقای شانهچی گفته است: «ممکن است از این لحاظ گفتهی پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد، چنان که قرآن نیز از این نظر تازه و حدیث است، آنجا که فرماید: فَلیَأتوا بِحَدیثٍ مِثلهِ (طور، 34) فَبِایِ حَدیثٍ بَعدَهُ یُومنون (مرسلات، 50)؛ یا اصولاً حدیث به همان معنی لغوی که کلام است، در حدیث پیغمبر و امام استعمال شده، منتهی ابتداء با اضافهی به پیغمبر و امام (مثلاً حدیث پیغمبر یا حدیث معصوم گفته میشده) و سپس به قرینه حال یا مقال، با حذف مضاف الیه استعمال شده و کم کم در عرف محدثین به سرحد حقیقت رسیده، و بدون منصرف به همان معنی (حدیث المعصوم) شده است» (درایة الحدیث، 9، 10). بعضی از عامه، وجه تسمیهی حدیث را از جهت حدوث و تازگی آن، در مقابل قرآن که به زعم ایشان قدیم است پنداشتهاند (کشاف اصطلاحات الفنون، 279/1). ولی این وجه به کلی مردود است، زیرا که اولاً: چنان که گذشت در چندین آیه، حدیث بر قرآن نیز اطلاق شده، ثانیاً: در بعضی از سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با یاء نسبت (حدیثی) آمده است، ثالثاً: موضوع حدوث و قدم قرآن در عصر خلفای عباسی پدید آمد، در صورتی که این نام از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شهرت داشته است. و هم گفتهاند: چون حروف متعاقب یکدیگر میآیند و به هم ترکیب و حادث میشوند، و یا از جهت این که در دل شنونده معنی تازهای ایجاد میکنند، حدیث نامیده شده است (الکلیات، 203/2؛ قواعد التحدیث، 61). ولی این دو وجه شامل مکالمات معمولی روزانه نیز میشود، و از عنوان اصطلاحی بیرون است.
خبر و روایت و اثر را نیز مترادف حدیث دانستهاند. ولی بعضی گفتهاند: حدیث اخص از خبر است، زیرا که حدیث فقط حاکی از قول یا فعل یا تقریر معصوم میباشد، اما خبر، حکایت قول عموم افراد بشر است و به همین جهت به مورخانی که واقعه را با سند نقل میکردند، در مقابل محدثین، اخباری گویند (درایة الحدیث، 9). و راجع به روایت: طریحی گفته است: «روایت خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد» (مجمع البحرین، 199/1) ولی روایت، در نقل شعر و قرائت قرآن و مقالات ادبی، بیشتر به کار رفته است، البته گاهی حدیثی را که از طریق صحیح به سند معتبر وارد نشده، خبر تعبیر میکنند و در سند حدیث و طریق نقل آن، روایت میگویند. اثر نیز در بعضی از کتب لغت مترادف با حدیث و روایت و خبر آمده است، اما بعضی اثر را به آن چه از صحابه نقل شود اختصاص دادهاند. و سنت در اصطلاح، قول یا فعل یا تقریر معصوم است، که حدیث و خبر حکایت از آن دارند و معمولاً سنت را در مقابل کتاب (= قرآن) به کار میبرند.
نقش و فضیلت حدیث، اهمیت و نقش عمدهی حدیث در بنای علوم و معارف اسلام و معرفی اهداف و حقایق آن، و نیز آشنایی با تاریخ پیشینیان، بر احدی پوشیده نیست، زیرا که در تمامی شئون اعتقادی و علمی و عملی، مورد استناد و استفادهی دانشوران است، و پایهی سنت پیامبر اکرم و ائمهی اطهار (علیه السلام) بر آن نهاده شده و شناخت احکام دین بدون اعتماد بر حدیث امکانپذیر نیست، زیرا که قرآن مجید مقدار اندکی از فروع احکام را بیان کرده و در بیشتر احکام برای شناخت اجزاء و شرایط و موانع عبادات و قواعد معاملات و نیز در تفسیر آیات قرآن و توضیح حقایق و ضوابط آن، ناگزیر هستیم به احادیث رجوع کنیم. به همین جهت روایات بسیاری در فضیلت مذاکره و نقل و نوشتن و حفظ حدیث وارد شده است که بعضی از آنها ذیلاً بیان میشود: 1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر کسی حدیثی به امت من برساند که سنتی بدان برپا گردد، یا بدعتی به سبب آن بسته شود، بهشت پاداش او است؛ 2) و نیز فرمود: با هم گفتگو و یادآوری حدیث کنید، که حدیث جلای دلهاست، همانا دلها زنگ میگیرد همچون شمشیر و جلای آن حدیث است؛ 3) همچنین به اصحاب فرمود: «علم را به بند کشید» عرضه داشتند «به بند کشیدنش چگونه است؟» فرمود: «نوشتن آن»؛ 4) امام باقر (علیه السلام) فرمود: «همانا حدیث ما دلها را زنده میکند و سودمندی آن در دین بر شیطان سنگینتر است از عبادت هفتاد هزار عابد». و نیز به جابر بن یزید جعفی فرمود: «ای جابر، یک حدیث که از شخص راستگویی فرابگیری، برای تو از دنیا و آن چه در آن است بهتر خواهد بود»؛ 5) امام صادق (علیه السلام) فرمود: «یک حدیث دربارهی حلال و حرام که از مرد راستگوئی فرابگیری بهتر است از دنیا و آن چه در آن است که از طلا و نقره پر باشد»؛ 6) و نیز از آن حضرت روایت شده که در تأکید به خلوص نیت در آموختن حدیث چنین فرموده: «هر کس حدیثی را برای سود دنیا بخواهد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت، و هر آن که از تعلیم و تعلم حدیث، آخرت را بخواهد، خداوند خبر دنیا و آخرت را به او عنایت فرماید».
تاریخچهی حدیث، نظر به این که قسمتی از احادیث در تبیین و تفسیر آیات قرآن و ثواب قرائت آنها وارد شده، جای تردید نیست که پیشینهی حدیث از سرآغاز نزول وحی است، و قرآن و حدیث دو راهنمای مردم مسلمان بودهاند و طبق احادیثی که در کتب معتبرهی شیعه و سنی وارد شده: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حفظ و ضبط و نقل احادیث سفارش و تأکید میفرمود (بحارالانوار، 144/2؛ تقیید العلم، 86؛ سنن ابی داوود، 318/3). احادیثی که حفظ چهل حدیث در آنها توصیه شده، از بهترین دلایل اهتمام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نقل و ضبط و حفظ و تدوین حدیث است. و نیز پژوهشگر معاصر آقای سید محمدرضا جلالی در (تدوین السنة الشریفة، 87). چهل و چهار حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که در آنها دستور به کتابت و تقیید حدیث، یا اذن و رخصت به آن، آمده است، و همهی این احادیث از طریق عامه روایت شده و در کتابهای معتبرهی آنان موجود است. با این وصف عامه چنین ادعا دارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نوشتن و تدوین حدیث منع فرموده است! و احادیثی هم در این باب به آن حضرت نسبت دادهاند، سپس متأخرین آنها در مقام جمع و توجیه احادیث منع و جواز برآمدهاند، و دچار اختلافات و اشتباهات فراوانی شدهاند (دراسات فی الحدیث و المحدثین، 15؛ اضواء علی السنة المحمدیّه، 221؛ تحقیق النصوص و نشرها، 10 به بعد؛ تدوین السنة الشریفة، 261). البته ابوبکر و عمر و پیروان آنها از تدوین و کتابت، بلکه از نقل و روایت حدیث، به شدت حلوگیری کردند تا آن جا که بعضی از راویان حدیث را به زندان کشیدند، و بعضی دیگر را تبعید کردند، و قسمتی از آثار را سوزاندند، که بر اثر آن متأسفانه، تدوین حدیث به طور رسمی سالها به تأخیر افتاد و عواقب شومی در پی داشت، چنانکه خود عامه معترفند و تصریح کردهاند که: وقتی عمر بن عبدالعزیز (99-101 ق) به تدوین حدیث فرمان داد، بیشتر صحابهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته بودند و تحولات اوضاع و گروهبندیهای سیاسی زمینه را برای دروغپردازان و جعل کنندگان، فراهم ساخته بود (تدوین السنة الشریفة، آثار منعالتدوین، 481). در مقابل، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر ائمهی اطهار (علیه السلام) نسبت به حفظ و کتابت و نشر حدیث اهتمام شدید داشتند و خود به نوشتن و املاء حدیث پرداختند و پیروان خود را پیوسته بدان تشویق میکردند (الوافی، 227/1؛ الذریعة، 6/1). اولین اثر در این باره همان صحیفهای است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تدوین ساخته که احیاناً از آن به کتاب علی تعبیر میکنند، و در آن مطالبی از میزان دیات و احکام آزادی اسیر و غیره مندرج است، و جمعی از محدثین خاصه و عامه از آن حدیث نقل کردهاند (تأسیس الشیعة، 279؛ مسند، احمدبن حنبل، 79/1؛ سنن، ابن ماجه، 882/2). همچنین سلمان و ابوذر غفاری و ابورافع مدنی و جابر بن عبدالله انصاری و بعضی دیگر از صحابهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کتابت حدیث پرداختند، و آثاری از خود بر جای نهادند (اعیان الشیعة، 179/1).
در طبقهی تابعین نیز عدهای از پیروان اهل بیت عصمت (علیه السلام) به تألیف کتابهایی از مجموعهی احادیث اهتمام ورزیدند، از جمله: اصبغ بن نباته، عبیدالله بن ابی رافع، سلیم بن قیس هلالی، حارث بن عبدالله اعور همدانی، ربیعة بن سمیع، میثم تمار و محمدبن قیس بجلی و ... سپس در زمانهای بعدی آثار بیشتر و وسیعتری تألیف شده و اصحاب ائمه (علیه السلام) و طبقات محدثین بعد از آنها تا زمان ما، کتابهای بیشماری در این باره تألیف کردهاند.
حجیت حدیث، حدود اعتبار و کیفیت بهره گرفتن از حدیث، از جمله مباحث مهمی است که همواره مورد بحث و اهتمام محدثین و علمای فقه و اصول بوده و هست. البته اصل مطلب - که حدیث، حجت شرعی است و در بیشتر احکام تنها وسیلهی شناختن وظیفه، و تعیین تکلیف میباشد - قابل تردید نیست، و دلایل عقلی و قرآنی بسیار بر آن هست (الاصول العامة للفقه المقارن، 121).
اما این که کدام حدیث حجت شرعی و لازم الاتباع است اختلاف کردهاند. عدهای از فقها احادیثی را حجت میدانند که به طریق صحیح یعنی توسط رجال مورد وثوق و امامی مذهب روایت شده و سلسلهی سند آن تا به معصوم متصل و معتبر باشد. و عدهای حدیث حَسَن و موثق را نیز حجت میدانند و در استنباط احکام مورد عمل قرار میدهند، و بعضی حتی حدیث ضعیف را در صورتی که مورد عمل و استناد جمعی از فقها باشد، معتبر میدانند. اما بعضی از علمای برجستهی شیعه، همچون سید مرتضی علم الهدی (م 436 ق)، خبر واحد را حجت نمیدانند و فقط به حدیثی استدلال و استناد میکنند که به طرق متعدد و معتبر رسیده باشد (الذریعة الی اصول الشریعة، 528 به بعد). اما احادیثی که از طریق عامه روایت شده و مشابهی از طریق شیعه ندارد، از درجهی اعتبار ساقط، و فاقد حجیت است، هر چند که در مباحث اعتقادی و مناظرات کلامی از باب قاعدهی الزام و احتجاج، به آنها استدلال میشود. بعضی از دلایل عدم حجیت اخبار عامه بدین شرح است: 1) پیشوایان دین، ائمهی اطهار (علیه السلام) ما را از گرفتن علم از آنها برحذر داشته، چنان که در بعضی احادیث به آیهی شریفهی (فَلیَنظُرِ الانسانُ اِلَی طَعامِهِ) آدمی باید که به غذای خویش نظر کند (عبس، 24) استدلال شده که مقصود غذای روح است و باید دقت کرد که علم خویش را از چه کسی فرا میگیرد (الکافی، 49/1) و عدهای از علما در جوامع حدیث بابی را به این احادیث اختصاص دادهاند (بحارالانوار، 214/2؛ وسائل الشیعة، 43/18؛ عوالم العالم، 532/1)؛ 2) چنان که قبلاً بیان کردیم، آنها سالیانی دراز از نقل و نوشتن حدیث ممنوع بودند، و پس از آن که جعل و تحریف در احادیث کاملاً نفوذ کرد، به تدوین حدیث پرداختند، که در آن زمان راویان اصلی همگی - یا بیشترشان - از دنیا رفته بودند و زمان اتباع تابعین بود (الغدیر، 294/6). بنابراین سند روایات آنها مخدوش و مشکوک است و به خوبی معلوم نیست این اخبار چگونه به دست آنها رسیده است؟؛ 3) بسیاری از راویان عامه که از دشمنان سرسخت خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، مورد مدح و ستایش و اعتماد علمای ایشان واقع شدهاند، در مقابل از کسانی که اندک گرایشی به تشیع داشتهاند، حدیث نیاورده و یا روایت آنها را باطل و مردود شمردهاند! و با کلمات زننده و نسبتهای ناروا، از ایشان یاد کردهاند، مثلاً در کتاب صحیح بخاری، از عمران بن حطّان - هوادار سرسخت ابن ملجم مرادی - روایت بسیار آمده، و نیز از عروة بن الزبیر - پسر زبیر بنالعوام که از دشمنان سرسخت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بوده و برای خوشایند معاویه، دروغپردازی بسیار داشته - و همچنین از حریز بن عثمان - که هر بار به مسجد میرفت تا هفتاد بار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دشنام نمیداد بیرون نمیآمد (تهذیب التهذیب، 238/2) روایتها آورده، ولی از ائمهی اطهار (علیه السلام) و اصحاب ایشان و محدثان بزرگی که معاصر آنها نیز بودهاند، یک حدیث هم نیاورده است (الغدیر، 294/5؛ احقاق الحق، 808/8؛ دراسات فی الحدیث و المحدثین، 163)؛ 4) تحریف بیش از حد در احادیث عامه و تعمد در جعل احادیث مخالف با مبانی و روش شیعه، تا آن جا که از جهت عناد با شیعه بر خلاف سنت قطعی نبوی فتوی میدهند و عمل میکنند، مانند انگشتری به دست چپ کردن، و تسنیم قبور، و ترک صلوات بر آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ... (الغدیر، 146/10؛ تعلیقة المراجعات، 271).
سبک شناسی حدیث، سبک در اصطلاح ادبیات عبارت است از روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیلهی ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر (سبک شناسی، 1/د). احادیثی که صحت انتساب آنها به معصومین ثابت است، مشتمل بر بدیعترین کلمات و رساترین عبارات و جامعترین معانی میباشند، به طوری که هر گونه کم و زیاد و یا تغییری در آنها واقع شود، سبک خاص بر هم میخورد، و ناقدان حدیث که با الفاظ و معانی آن کاملاً مأنوس هستند، وقوع تصحیف یا تحریف را گوشزد میکنند، چنان که در کلمات مرحوم علامهی مجلسی راجع به بعضی احادیث وادعیه مشاهده میشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «من فصیحترین عرب هستم ...» (بحارالانوار، 158/17). و نیز فرموده: «جوامع کلم به من داده شده است» و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده: «و ما [خاندان رسالت] امیران سخن هستیم، و ریشههای آن در ما نفوذ کرده و شاخههای آن بر ما گسترده شده است» (نهجالبلاغه، فیض الاسلام، 730). علامه مجلسی دربارهی فصاحت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: «آن چه از خطبهها و جوامع کلم از آن حضرت نقل شده است، هیچ انس و جنی نمیتواند همانند آن سخن بگوید، و آن فراتر از توان انسان و فروتر از کلام خدای رحمان است» (بحارالانوار، 158/17). چنان که علاءالدین قوشچی حنفی در شرح تجرید 186 گوید: «بلغاء گفتهاند: سخن علی علیه السلام فروتر از کلام خالق اما فراتر از سخن مخلوق است». و سعدالدین تفتازانی - استاد علم بلاغت - در شرح مقاصد (301) چنین گفته است: «به شهادت نهجالبلاغه، زبان علی (علیه السلام) از زبان هر گویندهی دیگر فصیحتر است». آهنگ دلنشین کلمات، و سجع دلپذیر و دور از تکلف جملات، و معانی بلند عبارات، سبک خاصی به احادیث معصومین (علیه السلام) بخشیده، و نورانیت سخنان ایشان، چشم و دل عموم صاحبنظران را تسخیر کرده است، به طوری که در امتداد تاریخ مورد توجه کامل دانشوران و شاعران و سخنوران بوده و هست، و صدها کتاب و رساله از مجموعهی سخنان ایشان و شرح و تفسیر و ترجمه و تضمین آنها پرداختهاند. نمونههایی از این مجموعهها که بین خاص و عام رواج یافته و به سمع و نظر هر دوست و دشمن رسیده، عبارت است از: 1) شهاب الاخبار، تألیف قاضی قضاعی، مشتمل بر قسمتی از سخنان نغز و حکمتآمیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ 2) نهجالبلاغه، گردآوری و گزینش: سید شریف رضی، که بخشی از خطبهها و نامهها و کلمات قصار مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) را در بر گرفته است، و نیز مستدرکات آنها؛ 3) صحیفهی سجادیه، قسمتی از ادعیهی امام چهارم حضرت زینالعابدین (علیه السلام)؛ 4) غرر الحکم و درر الکلم، تألیف آمدی. شیوهی گفتار در احادیث معصومین (علیه السلام) جمع بین زیبائی و شیوائی الفاظ و کثرت معانی، و انسجام آنها با روح هدف و روش ایشان است، چنان که در خود احادیث بیان شده است، از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «حدیث ما را اعراب نهید [صحیح تلفظ کنید و درست بنویسد] زیرا که ما خاندان، مردمی فصیح هستم» (الکافی، 1/باب فضلالعلم، حدیث 13؛ الوافی، 233/1). چنان که از همان حضرت روایت شده که فرمود: «از شما کسی فقیه به شمار نیاید مگر این که گوشه ها [اشارهها و کنایههای] کلام ما داند، و همانا سخنی از سخنان ما بر هفتاد گونه بر میآید، که از عهدهی تمامی آنها بر میآییم» (معانی الاخبار، 2؛ بحارالانوار، 184/2).
فقه الحدیث، درک معنای حدیث و پی بردن به رموز و اسرار نهفته در آن، و استنباط احکام و استخراج معارف بلند از آن، غیر از نقل و روایت آن میباشد، و افقی وسیعتر دارد، زیرا که استعدادها مختلف و ذوقها متفاوت است، و مردم از جهت علم و هوش و دقت نظر یکسان نیستند، چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «رُبَّ حاملُ فقهٍ اِلی مَن هُوافقَهُ مِنه» یعنی درک مقصود و دست یافتن به هدف اصلی و مقصد نهائی گوینده، گاهی نیازمند علوم و آشنائیهایی است که هر کسی از آنها برخوردار نیست، چه بسا حدیثی از باب تقیه صدور یافته یا به کنایه گفته شده است، لذا هر کسی را توان رد یا قبول حدیث نبوده و هر محدث و ناقل و راوی حدیث را فقیه و اهل شناخت و درک حدیث نمیتوان گفت. فقها در مقام استدلال به حدیث و تطبیق آن بر یک یا چند موضوع، مراحلی را میپیمایند که مهمترین آنها بدین شرح است؛ 1) اطمینان از صدور، در این مرحله به بحث و بررسی سند حدیث و شناخت سلسلهی راویان آن، بر مبنای علم رجال و درایه، میپردازند (درایة الحدیث، رجال)؛ 2) اطمینان از جهت صدور، نظر به این که قسمتی از احادیث در مقام تقیه و یا به جهت خاصی بیان گردیده که استدلال به آنها قابل مناقشه است، لذا باید تمامی جوانب را با هم سنجید؛ 3) اطمینان به ظهور در معنی مورد نظر، زیرا که گاهی لفظ خاصی در یک زمان در معنی معینی به کار میرود ولی در زمانهای دیگر آن معنی از آن فهمیده نمیشود، یا این که مثلاً قرینهای سبب ثبوت یا سقوط یک معنی میگردد؛ 4) در نظر گرفتن سایر دلایل و جمع بین آنها، از جهت این که بین احادیث، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبیّن و ... وجود دارد، و باید همهی آنها را با هم بررسی کرد؛ 5) ذوق فقهی که فقهای بزرگ از آن برخوردار هستند، و این موهبتی است الهی که بر اثر کثرت ممارست احادیث و مبارزه با هوای نفس، به آنها عنایت میشود.
نفوذ حدیث در علوم و ادبیات، گذشته از رشتههای مختلفی که به عنوان «علوم الحدیث» شناخته میشوند، حدیث، تکیهگاه تمامی علوم دینی - از فقه و اصول و تفسیر و کلام و اخلاق و رجال و ... - میباشد، و این مطلب هیچ نیازی به استدلال و توضیح ندارد و با مراجعه به هر یک از آثار در زمینهی علوم فوق، نقش مؤثر حدیث کاملاً آشکار است. حدیث، بر سایر علوم نظری و تجربی نیز تأثیرهای فراوانی داشته است، در طب و هیئت و ریاضیات و ... احادیث زیادی وارد شده و آثار خاصی در این زمینهها تألیف گردیده است، برای نمونه: طب النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ طب الائمهی (علیه السلام)؛ طب الصادق (علیه السلام)؛ طب الرضا (علیه السلام)؛ الهیئة و الاسلام و ... و نیز جابربن حیان که علم شیمی را از طریق احادیث امام صادق (علیه السلام) فراهم آورده است. همچنین نفوذ شدید و تأثیر عمدهی احادیث در ادبیات - به ویژه در زبانهای عربی و فارسی و ترکی - جای تردید نیست و تمامی شعرا و سخنوران، از احادیث پیامبر و اهل بیت او، سرمشق یافته و الهام گرفتهاند و چه بسیار از شعرا که معانی بلند احادیث را به نظم کشیده و آنها را سرمایهی زبان خود ساختهاند، چنان که الفاظ و معانی حدیث در شعرشان نمودار است و نویسندگانی که در طی سخنان خود به حدیث استناد و استشهاد کرده، یا شرح داده و یا از احادیث اقتباس و در خلال کلمات خویش تضمین نمودهاند «چنان که متون کهن نثر فارسی که در رشتههای تفسیر و اخلاق و دیگر علوم تدوین شده و اکنون ما را در بررسی ادوار ادب پارسی از مراجعه به آن گریزی نیست، چون شیر و شکر به حدیث آمیخته گشته و ناچار شناسائی تحولات زبان بدون فهم دقیق حدیث میسور نمیگردد» (علمالحدیث، 3). به گفتهی مرحوم فروزانفر: «چون احادیث از جهت فصاحت و بلاغت و حسن ایجاز، بیهمتا و نظیر بود، ادبا و مترسلین و شعرا برای تحصیل ملکهی بلاغت و نیز آرایش گفتار و توشیح و تدبیج مکاتیب و رسائل و قصائد و مقطعات خود، در حفظ و ایراد احادیث میکوشیدند ...» (مقدمهی احادیث نبوی، صفحهی ب). و چه بسیار از کتب لغت بر مبنای احادیث تألیف گردیده، و در اثبات معانی و شرح واژهها، تنها به شواهدی از احادیث بسنده شده است، مانند: النهایة، ابن الاثیر؛ تهذیب، ازهری؛ مجمعالبحرین، شیخ طریحی، و بعضی از علما به سایر فنون ادبی که در متون احادیث هست پرداختهاند، کتاب المجازات النّبویّه، تألیف سید شریف رضی، از مهمترین آثار در این باب است.
امثال حدیث، نظر به تأثیر فوقالعاده مَثَلها در سرعت پذیرش حقایق، و مجسم کردن معانی، در احادیث پیامبر و ائمه (علیه السلام) تمثیلات بسیار در معانی گوناگون وارد شده است، که هر جمله از آنها سرشار از پندها و اندرزها و حکمتهای گرانبهاست. این امثال در تحکیم عقاید صحیح و پرورش افکار بلند و تقویت اخلاق پسندیده و بازداشتن انسان از صفات و اعمال ناپسند، نقش عمدهای دارند. علمای اسلام از دیرباز این تأثیر مهم را دانستهاند، و جمعی از آنان به فراهم آوردن و تدوین و تبویب اینگونه احادیث تمثیلیّه همت گماشتهاند و عدهای به تألیفات جداگانهای در این فن پرداختهاند. علامهی بزرگوار مرحوم سید علیخان مدنی در کتاب انوارالربیع (61/2). مثلهایی از پیامبر و امیرالمؤمنان (علیه السلام) نقل کرده و نیز در مقدمهی روضة الامثال - که مربوط به امثال قرآن است - فهرست مختصری از تمثیلات نبوی را به نقل از کتاب ابن قاسم عاملی تنظیم کرده است. همچنین میدانی در مجمع الامثال، یک سلسله احادیث نبوی را که صورت ضریب المثل داشته، در فصلی خاص آورده است. و از جمله کتابهای خاصی که در این رشته تألیف گردیده، الامثال تألیف علی بن سعید عسکری (م 313 ق)؛ امثال النبی، اثر حافظ ابومحمد رامهرمزی (م 360 ق)؛ امثال الحدیث، از دکتر عبدالمجید محمود؛ الامثال النبویة، تألیف محقق بزرگوار حاج شیخ محمد غروی، که در دو مجلد با شرح و تفسیر مثلها، سال 1401 ق در بیروت منتشر شده است، همچنین الامثال و الحکم المستخرجة من نهجالبلاغة (قم، 1407ق)؛ امثال و حکم الامامالکاظم (علیه السلام) (قم، 1412ق)؛ امثال و حکم الامام الرضا (علیه السلام) (بیروت، 1410 ق)؛ المختار من کلمات الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مشتمل بر بعضی از امثال از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (قم، 1414 ق) از همین مؤلف انتشار یافته است.
اختلاف حدیث، از مباحث مهم علم حدیث، شناخت احادیثی است که با هم اختلاف دارند، و در ظاهر یا در واقع با هم متعارض میباشند، و در چگونگی جمع بین آنها و شرح و تفسیر آنها است. تسلط در این فن برای استنباط احکام فقهی، لازم و ضروری است، از همین روی در اصول فقه، فصلی به عنوان تعادل و تراجیح است که در آن از تعادل و همسان بودن روایات از نظر سند و دلالت، و یا ترجیح دادن یکی بر دیگری بحث میکنند در این جا از علل اختلاف احادیث بین عامه و اختلاف احادیث ما با احادیث عامه و اختلاف احادیث شیعه با یکدیگر، گفتگو میکنیم:
1) نفاق و دروغپردازی، عدهای از منافقین و دشمنان دین بین راویان حدیث، رخنه کردند، و به جعل حدیث یا تدلیس آن پرداختند، در نتیجه بعضی از مطالب خلاف واقع و باطل به صورت احادیث بین مردم پراکنده گردید؛
2) اشتباه و توهم بعضی از راویان یا نسخهبرادران، که از روی غفلت و سهو و یا خطا و اشتباه - نه از روی تعمد و غرض ورزی - حدیثی را به طور نادرست روایت کردهاند، و این علت در مورد اندکی از روایات صادق است؛
3) وجود عام و خاص و مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه، در احادیث مختلف، که لازم است آنها با هم سنجیده شوند؛
4) تقیه از مخالفان، که اگر اختلاف حدیث نمیبود، و دشمنان از عقاید و احکام شیعه به طور کامل اطلاع مییافتند همهی آنان را از بین میبردند، و ائمهی اطهار (علیه السلام) را بیشتر مورد شکنجه و آزار قرار میدادند، لذا خود ائمه گاهی برای حفظ جان و شئون شیعیان در یک موضوع پاسخهای مختلف میدادند. و این علت مخصوص اختلاف احادیث شیعه با یکدیگر است؛
5) اختلاف مراتب علمی مو فکری راویان، که ائمهی اطهار (علیه السلام) به مقدار استعداد هر یک از آنها سخن میگفتند:
6) توسعه و تخییر در عمل، نسبت به مواردی که حکم قطعی نداشته باشد، با بیان درجات و مزایای اعمال و مراتب کمال و ...
هر یک از این علل، در احادیث خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان یا اشاره گردیده است که برای پرهیز از اطالهی سخن، متون احادیث را نیاوردیم (کافی، 1/باب اختلاف الحدیث؛ بحارالانوار، 255/2). اما راههای علاج و طرح یا جمع بین احادیث، ضوابطی دارد که در این جا به اجمال بیان میشود، احادیثی که با هم تعارض و اختلاف مدارند از سه حال بیرون نیستند: الف) این که از هر جهت با هم تضاد و تعارض داشته باشند، و چنین مواردی در احادیث - شیعه و سنی - بسیار اندک است. و در صورتی که چنین تعارضی بین دو حدیث که سند هر دو صحیح است مشاهده شود، بنابر مشهور بین خاصه و عامه، تخییر است، ولی بعضی دیگر گفتهاند: هر دو حدیث از درجهی اعتبار ساقط میشوند و به مقتضای عقل عمل باید کرد؛ ب) این که به گونهای قابل جمع باشد، بدین صورت که مثلاً یکی مطلق و دیگری مقید، یا یکی عام و دیگری خاص باشد، که هرگاه بر اساس ضوابط و شواهدی که در علم اصول فقه بیان گردیده جمع عرفی امکانپذیر باشد، لازم است به آن عمل گردد، وگرنه جمع تبرعی که شاهد و قرینهای بر آن نیست، از درجهی اعتبار ساقط است؛ ج) این که حدیثی بر حدیث دیگر به جهتی از جهات - از سند یا متن یا شواهد و قرائن خاص - رجحان و امتیازی داشته باشد، که آن را بر دیگری ترجیح دهند. البته در کیفیت ترجیح و حدود و مراتب مرجّحات، بحثها و اقوال مختلفی هست که از حوصلهی این مقال بیرون است.
آداب نقل حدیث، علوم حدیث معنوی و دینی است و باید در اخذ و تعلیم و کتابت و نشر آن پاکیزگی ظاهر و باطن، و خلوص نیت و پرهیز از اغراض مادی و دنیوی کاملاً رعایت شود، و سزاوار است احادیث مربوط به عبادات و سنتهای دینی را که زینت علم و مایهی ثبات و استقرار آن است عمل نماید، چنان که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «هرگاه عالم به علم خویش رفتار نکند، پند و اندرزش از دلها فرو میغلطد، همانطور که دانههای باران از سنگ صاف فروغلطد» (الکافی، 44/1). و شایسته است که استاد خویش را احترام کند و با کمال ادب با او رفتار نماید، و نیز کلمات نورانی احادیث را با معرفت و بینش صحیح تلقی کند، و در شناخت معانی و فهم حقایق بیش از نقل و حکایت الفاظ همت گمارد، چنان که دانشوران از قدیم در ضبط و شرح و تفسیر و توضیح احادیث کوشیدهاند، و آثار ارزشمندی در باب غریب الحدیث و معانی و مشکلات اخبار از ایشان بر جای مانده است. در خصوص کتابت حدیث شرایط خاصی را بیان کردهاند که بخش عمدهی آنها مربوط به زمانهای پیشین و نسخههای دستنویس است. شرایط و ضوابط یاد شده، از قبیل نقطهگذاری، و اعراف و املاء کلمات، و رعایت فاصلهها، و تصحیح و مقابلهی اسناد و متون، و اجازهی روایت کتاب و ... حاکی از شدت اهتمام دانشوران به ضبط احادیث و حفظ امانت در نقل و مصون ماندن آنها از تصحیف و تحرف و جعل و تزویر و تدلیس است. شرایط و آداب کتابت حدیث در بعضی از جوامع مهم حدیث و کتب درایه بیان گردیده است، و اهم شرایط کتابت و سایر راههای نقل حدیث در مقالهی درایة الحدیث همین دایرةالمعارف خواهد آمد.
رجال حدیث، از اهم مباحث علوم حدیث شناخت راویان و محدثان، و اطمینان یافتن از نام و نشان و طبقه و میزان وثاقت و درایت و تقوی و صلاحیت آنها است، تا روایت صحیح از ضعیف شناخته شود، و راه جعل و تحریف و تدلیس و تصحیف مسدود گردد، و از کسانی اخذ حدیث شود که شایستگی تحمل و نقل کلمات مقدس خاندان وحی را داشته باشند، و به امانتداری و درستکاری شناخته شوند. به همین جهت است که از زمانهای قدیم، و اندکی پس از تدوین حدیث، نیاز به این علم کاملاً احساس گردید، و دانشوران به تأسیس قواعد و اصول آن همت گماشتند، و کتابهای زیادی در زمینهی مشیخه و رجال تألیف کردند، چنان که در کتب درایه نیز شرایط و ضوابطی را برای راویان و چگونگی جرح و تعدیل و توثیق و تضعیف، تعیین نمودند و مبانی مختلفی در این باره اظهار داشتهاند. اهتمام به معرفت رجال معتبر و پرهیز از راویان ضعیف و مجهول الحال سبب شد که در هر عصری افراد شایسته و مورد اعتمادی به کار حدیث پردازند، و جوامع بزرگ و کوچک حدیث را فراهم آورند، و در سختترین شرایط گرانبهاترین آثار را ابداع کردند و نام خود را به افق جاودانگی نقش بستند که در خاتمهی این مقال فهرست کوتاهی از مشاهیر محدثان شیعه از آغاز تا عصر حاضر بیان میگردد:
قرن اول تا چهارم، مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) نخستین کسی بود که به املاء رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احادیث آن بزرگوار را تدوین کرد، و هم احادیث شریف مصحف فاطمه و جعفر و جامعه را به قلم مبارک خویش تحریر فرمود، و نیز شصت و چند نوع از انواع علوم قرآن را بر شیعیان خود املاء نمود و قواعد کلی و اصول اساسی علوم بسیاری - از جمله کلام، طب، نجوم، علم حروف و طلسمات، شیمی، و نحو و ... - را بر آنان القاء کرد و عهدنامهها و اندرزنامههای زیادی از آن حضرت صادر گردید که سید شریف رضی، گزیدههایی از آنها را در نهجالبلاغه فراهم آورده است. از سائر ائمهی اطهار (علیه السلام) نیز آثاری در فنون گوناگون کلام و فقه و تفسیر و دعا و طب و غیره، بر جای مانده که بهترین ذخایر علم حدیث است، و آخرین آنها توقیعاتی است که از حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر گردیده است. همچنین جمعی از صحابهی باوفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیر (علیه السلام) اقتدا کردند و در ضبط و نقل و حفظ و تدوین حدیث بسی کوشیدند، که قسمتی از آثار ارزشمند آنان تا روزگار ما باقی مانده است. پس از آن نیز با وجود فشارهای شدید زمامداران ستمکار، اصحاب ائمهی اطهار (علیه السلام) هرگز از تعلم و تعلیم و نشر و استنساخ حدیث، دست برنداشتند و از سختیها و مشقتها نهراسیدند، و هزاران کتاب و اصل و نسخه تألیف نمودند، که قسمتی از آنها در الذریعة، 303/6-374 معرفی شده است؛
قرن چهارم و پنجم، مهمترین جوامع حدیث در این دو قرن تألیف گردید، و تبویب و ترتیب حدیث انجام شد، مشهورترین آثاری که در این دو قرن تدوین یافته، چهار کتاب گرانبهای: کافی، تألیف ثقةالاسلام شیخ ابوجعفر کلینی (م 328 ق)؛ من لایحضره الفقیه، تألیف شیخ صدوق بابویه قمی (م 381ق)؛ تهذیب الاحکام؛ و استبصار، تألیف شیخالطائفه ابوجعفر طوسی (م 460 ق) میباشد، که بیشتر احادیث احکام در این چهار کتاب فراهم آمده است؛ و از جمله محدثان بزرگ این دوره: شیخ اجل، ابن قولویه قمی (م 369 ق) مؤلف کامل الزیارة، و شیخ ابومحمد هارون تلعکبری (م 385 ق) و رجالی مشهور شیخ ابوالعباس نجاشی (م 450 یا 463 ق) و شیخ مفید ابوعبدالله محمد عکبری (م 413 ق) و سید شریف مرتضی علمالهدی (م 436 ق) بودهاند؛
قرن ششم، از محدثان نامدار این دوره: شیخ ابوعلی حسن طوسی، ملقب به مفید دوم، فرزند شیخالطائفه (م ب 515 ق)؛ شیخ قطبالدین ابوحسین راوندی (م 573 ق)؛ و فرزند برومندش شهید ابوعبدالله نصیرالدین حسین و شیخ امینالدین ابوعلی طبرسی (م 548 ق) و شیخ رشیدالدین ابوعبدالله ابن شهر آشوب (م 588 ق)؛ و شیخ منتجبالدین علی بابویه (م ب 585 ق)؛
قرن هفتم، از محدثان و مشایخ بزرگوار این قرن: شیخ ابوالحسین ورّام نخعی (م 605 ق) و سید اجل رضیالدین علی بن طاووس حلی (م 664 ق) و خواجه نصیرالدین طوسی (م 673 ق) و سید جمالالدین احمد بن طاووس حلی (م 673 ق) و محقق حلی شیخ نجمالدین ابوالقاسم جعفر هذلی حلی (م 676 ق) و شیخ عمادالدین حسن طبری، مؤلف کامل بهائی و شیخ علی اِربلی (م 693ق) مؤلف کشف الغمة فی معرفة الائمة بوده اند؛
قرن هشتم، از مشاهیر اعلام و مشایخ حدیث، شیخ ابومحمد حسن دیلمی، مؤلف ارشاد القلوب، و اعلامالدین و ... و چند تن از بنیزهرة و شیخ جمالالدین ابومنصور علامهی حلی (م 726 ق) و فرزندش فخرالمحققین محمد (م 771 ق) و شهید اول محمد بن جمالالدین مکی (ش 786 ق) و سید بهاءالدین نیلی و ... ؛
قرن نهم، شیخ زینالدین ابومحمد عاملی بَیاضی (م 877 م) که از آثار معروف اوست: الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، و شیخ عزالدین ابومحمد حلی عاملی و شیخ ابوالعباس حلی (م 841 ق)؛
قرن دهم، محقق ثانی شیخ علی بن عبدالعالی کرکی عاملی (م 940 ق) و شهید ثانی شیخ زینالدین عاملی (ش 966ق) و شیخ عزالدین حسین جبعی حارثی (م 984 ق) - پدر شیخ بهائی - و شیخ عبداللطیف حارثی عاملی، مؤلف جامع الاخبار فی ایضاح الاستبصار؛
قرن یازدهم، شیخ ابومنصور حسن فرزند شهید ثانی و مؤلف منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان (م 1011 ق) و شیخ بهاءالدین عاملی (م 1031 ق) و علامه شیخ محمد تقی مجلسی اول (م 1070 ق) و شیخ قاسم بن محمد معروف به ابن الوندی و فقیه کاظمی مؤلف شرح الاستبصار فی احادیث الائمة الاطهار و شیخ فخرالدین طریحی (م 1085 ق) و ملامحمد محسن فیض کاشانی (م 1091 ق) مؤلف الوافی از جوامع بزرگ حدیث؛
قرن دوازدهم، محدث والامقام شیخ محمد حرعاملی (م 1104 ق) و محدث جلیل سید هاشم بحرانی (م 1107 یا 1109 ق) و علامهی بزرگوار ملا محمد باقر مجلسی (م 1111 ق) و شیخ محمدرضا بن عبداللطیف تبریزی (م 1185 ق) مؤلف الشفا فی حدیث آل المصطفی - که گفته شده: جامعترین جوامع حدیث است - و شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی، مؤلف عوالمالعلوم؛
قرن سیزدهم، استاد اکبر شیخ محمدباقر معروف به وحید بهبهانی (م 1205 ق)؛ علامهی بحرالعلوم سید محمد مهدی طباطبائی (م 1212 ق) و محدث والامقام سید عبدالله شُبّر (م 1243 ق) و شهید ثالث ملا محمدتقی برغانی (م 1264 ق) و برادرش ملا محمد صالح برغانی (م 1275 ق) و حجةالاسلام سید محمدباقر شفتی اصفهانی (م 1260 ق)؛
قرن چهاردهم، محدث فرزانه حاج میرزا حسین نوری (م 1320 ق) مؤلف مستدرک الوسائل مو علامه سید حسن صدر (م 1345 ق)، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (م 1389 ق) علامه شیخ عبدالحسین امینی (م 1390 ق) مؤلف الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، حاج شیخ عباس قمی، مؤلف سفینة البحار، حاج سید محد تقی موسوی اصفهانی، مؤلف مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آیة الله حاج آقا حسین بروجردی (م 1380 ق) کتاب جامع احادیثالشیعة به سرپرستی ایشان تألیف گردیده است؛
قرن پانزدهم، علامه سید حسن طباطبائی میر جهانی (م 1413 ق) مؤلف مستدرک نهجالبلاغة، و نوائب الدهور فی علائم الظهور، آیةالله حاج سید ابوالقاسم خوئی (م 1413ق)؛ آیةالله سید شهابالدین مرعشی نجفی (م 1411 ق)؛ علامهی محقق سید عبدالعزیز طباطبائی (م 1416 ق)؛آیةالله حاج شیخ محمد غروی.
کتابنامه :
وصول الاخیار الی اصول الاخبار، 148؛ هدایة الابرابر الی طریق الائمة الاطهار، 130، 169؛ الرعایة فی علم الدرایة، 47؛ مقباس الهدایة، 55/3؛ الشیعة و فنون الاسلام، 65؛ اصول الفقه، مظفر، 209/4؛ منتهی الارب، 227/1؛ اضواء علی السنة المحمدیة، 222؛ الذریعة الی تصانیف الشیعة، 6/1.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
خبر و روایت و اثر را نیز مترادف حدیث دانستهاند. ولی بعضی گفتهاند: حدیث اخص از خبر است، زیرا که حدیث فقط حاکی از قول یا فعل یا تقریر معصوم میباشد، اما خبر، حکایت قول عموم افراد بشر است و به همین جهت به مورخانی که واقعه را با سند نقل میکردند، در مقابل محدثین، اخباری گویند (درایة الحدیث، 9). و راجع به روایت: طریحی گفته است: «روایت خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد» (مجمع البحرین، 199/1) ولی روایت، در نقل شعر و قرائت قرآن و مقالات ادبی، بیشتر به کار رفته است، البته گاهی حدیثی را که از طریق صحیح به سند معتبر وارد نشده، خبر تعبیر میکنند و در سند حدیث و طریق نقل آن، روایت میگویند. اثر نیز در بعضی از کتب لغت مترادف با حدیث و روایت و خبر آمده است، اما بعضی اثر را به آن چه از صحابه نقل شود اختصاص دادهاند. و سنت در اصطلاح، قول یا فعل یا تقریر معصوم است، که حدیث و خبر حکایت از آن دارند و معمولاً سنت را در مقابل کتاب (= قرآن) به کار میبرند.
نقش و فضیلت حدیث، اهمیت و نقش عمدهی حدیث در بنای علوم و معارف اسلام و معرفی اهداف و حقایق آن، و نیز آشنایی با تاریخ پیشینیان، بر احدی پوشیده نیست، زیرا که در تمامی شئون اعتقادی و علمی و عملی، مورد استناد و استفادهی دانشوران است، و پایهی سنت پیامبر اکرم و ائمهی اطهار (علیه السلام) بر آن نهاده شده و شناخت احکام دین بدون اعتماد بر حدیث امکانپذیر نیست، زیرا که قرآن مجید مقدار اندکی از فروع احکام را بیان کرده و در بیشتر احکام برای شناخت اجزاء و شرایط و موانع عبادات و قواعد معاملات و نیز در تفسیر آیات قرآن و توضیح حقایق و ضوابط آن، ناگزیر هستیم به احادیث رجوع کنیم. به همین جهت روایات بسیاری در فضیلت مذاکره و نقل و نوشتن و حفظ حدیث وارد شده است که بعضی از آنها ذیلاً بیان میشود: 1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر کسی حدیثی به امت من برساند که سنتی بدان برپا گردد، یا بدعتی به سبب آن بسته شود، بهشت پاداش او است؛ 2) و نیز فرمود: با هم گفتگو و یادآوری حدیث کنید، که حدیث جلای دلهاست، همانا دلها زنگ میگیرد همچون شمشیر و جلای آن حدیث است؛ 3) همچنین به اصحاب فرمود: «علم را به بند کشید» عرضه داشتند «به بند کشیدنش چگونه است؟» فرمود: «نوشتن آن»؛ 4) امام باقر (علیه السلام) فرمود: «همانا حدیث ما دلها را زنده میکند و سودمندی آن در دین بر شیطان سنگینتر است از عبادت هفتاد هزار عابد». و نیز به جابر بن یزید جعفی فرمود: «ای جابر، یک حدیث که از شخص راستگویی فرابگیری، برای تو از دنیا و آن چه در آن است بهتر خواهد بود»؛ 5) امام صادق (علیه السلام) فرمود: «یک حدیث دربارهی حلال و حرام که از مرد راستگوئی فرابگیری بهتر است از دنیا و آن چه در آن است که از طلا و نقره پر باشد»؛ 6) و نیز از آن حضرت روایت شده که در تأکید به خلوص نیت در آموختن حدیث چنین فرموده: «هر کس حدیثی را برای سود دنیا بخواهد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت، و هر آن که از تعلیم و تعلم حدیث، آخرت را بخواهد، خداوند خبر دنیا و آخرت را به او عنایت فرماید».
تاریخچهی حدیث، نظر به این که قسمتی از احادیث در تبیین و تفسیر آیات قرآن و ثواب قرائت آنها وارد شده، جای تردید نیست که پیشینهی حدیث از سرآغاز نزول وحی است، و قرآن و حدیث دو راهنمای مردم مسلمان بودهاند و طبق احادیثی که در کتب معتبرهی شیعه و سنی وارد شده: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حفظ و ضبط و نقل احادیث سفارش و تأکید میفرمود (بحارالانوار، 144/2؛ تقیید العلم، 86؛ سنن ابی داوود، 318/3). احادیثی که حفظ چهل حدیث در آنها توصیه شده، از بهترین دلایل اهتمام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نقل و ضبط و حفظ و تدوین حدیث است. و نیز پژوهشگر معاصر آقای سید محمدرضا جلالی در (تدوین السنة الشریفة، 87). چهل و چهار حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که در آنها دستور به کتابت و تقیید حدیث، یا اذن و رخصت به آن، آمده است، و همهی این احادیث از طریق عامه روایت شده و در کتابهای معتبرهی آنان موجود است. با این وصف عامه چنین ادعا دارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نوشتن و تدوین حدیث منع فرموده است! و احادیثی هم در این باب به آن حضرت نسبت دادهاند، سپس متأخرین آنها در مقام جمع و توجیه احادیث منع و جواز برآمدهاند، و دچار اختلافات و اشتباهات فراوانی شدهاند (دراسات فی الحدیث و المحدثین، 15؛ اضواء علی السنة المحمدیّه، 221؛ تحقیق النصوص و نشرها، 10 به بعد؛ تدوین السنة الشریفة، 261). البته ابوبکر و عمر و پیروان آنها از تدوین و کتابت، بلکه از نقل و روایت حدیث، به شدت حلوگیری کردند تا آن جا که بعضی از راویان حدیث را به زندان کشیدند، و بعضی دیگر را تبعید کردند، و قسمتی از آثار را سوزاندند، که بر اثر آن متأسفانه، تدوین حدیث به طور رسمی سالها به تأخیر افتاد و عواقب شومی در پی داشت، چنانکه خود عامه معترفند و تصریح کردهاند که: وقتی عمر بن عبدالعزیز (99-101 ق) به تدوین حدیث فرمان داد، بیشتر صحابهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته بودند و تحولات اوضاع و گروهبندیهای سیاسی زمینه را برای دروغپردازان و جعل کنندگان، فراهم ساخته بود (تدوین السنة الشریفة، آثار منعالتدوین، 481). در مقابل، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر ائمهی اطهار (علیه السلام) نسبت به حفظ و کتابت و نشر حدیث اهتمام شدید داشتند و خود به نوشتن و املاء حدیث پرداختند و پیروان خود را پیوسته بدان تشویق میکردند (الوافی، 227/1؛ الذریعة، 6/1). اولین اثر در این باره همان صحیفهای است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تدوین ساخته که احیاناً از آن به کتاب علی تعبیر میکنند، و در آن مطالبی از میزان دیات و احکام آزادی اسیر و غیره مندرج است، و جمعی از محدثین خاصه و عامه از آن حدیث نقل کردهاند (تأسیس الشیعة، 279؛ مسند، احمدبن حنبل، 79/1؛ سنن، ابن ماجه، 882/2). همچنین سلمان و ابوذر غفاری و ابورافع مدنی و جابر بن عبدالله انصاری و بعضی دیگر از صحابهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کتابت حدیث پرداختند، و آثاری از خود بر جای نهادند (اعیان الشیعة، 179/1).
در طبقهی تابعین نیز عدهای از پیروان اهل بیت عصمت (علیه السلام) به تألیف کتابهایی از مجموعهی احادیث اهتمام ورزیدند، از جمله: اصبغ بن نباته، عبیدالله بن ابی رافع، سلیم بن قیس هلالی، حارث بن عبدالله اعور همدانی، ربیعة بن سمیع، میثم تمار و محمدبن قیس بجلی و ... سپس در زمانهای بعدی آثار بیشتر و وسیعتری تألیف شده و اصحاب ائمه (علیه السلام) و طبقات محدثین بعد از آنها تا زمان ما، کتابهای بیشماری در این باره تألیف کردهاند.
حجیت حدیث، حدود اعتبار و کیفیت بهره گرفتن از حدیث، از جمله مباحث مهمی است که همواره مورد بحث و اهتمام محدثین و علمای فقه و اصول بوده و هست. البته اصل مطلب - که حدیث، حجت شرعی است و در بیشتر احکام تنها وسیلهی شناختن وظیفه، و تعیین تکلیف میباشد - قابل تردید نیست، و دلایل عقلی و قرآنی بسیار بر آن هست (الاصول العامة للفقه المقارن، 121).
اما این که کدام حدیث حجت شرعی و لازم الاتباع است اختلاف کردهاند. عدهای از فقها احادیثی را حجت میدانند که به طریق صحیح یعنی توسط رجال مورد وثوق و امامی مذهب روایت شده و سلسلهی سند آن تا به معصوم متصل و معتبر باشد. و عدهای حدیث حَسَن و موثق را نیز حجت میدانند و در استنباط احکام مورد عمل قرار میدهند، و بعضی حتی حدیث ضعیف را در صورتی که مورد عمل و استناد جمعی از فقها باشد، معتبر میدانند. اما بعضی از علمای برجستهی شیعه، همچون سید مرتضی علم الهدی (م 436 ق)، خبر واحد را حجت نمیدانند و فقط به حدیثی استدلال و استناد میکنند که به طرق متعدد و معتبر رسیده باشد (الذریعة الی اصول الشریعة، 528 به بعد). اما احادیثی که از طریق عامه روایت شده و مشابهی از طریق شیعه ندارد، از درجهی اعتبار ساقط، و فاقد حجیت است، هر چند که در مباحث اعتقادی و مناظرات کلامی از باب قاعدهی الزام و احتجاج، به آنها استدلال میشود. بعضی از دلایل عدم حجیت اخبار عامه بدین شرح است: 1) پیشوایان دین، ائمهی اطهار (علیه السلام) ما را از گرفتن علم از آنها برحذر داشته، چنان که در بعضی احادیث به آیهی شریفهی (فَلیَنظُرِ الانسانُ اِلَی طَعامِهِ) آدمی باید که به غذای خویش نظر کند (عبس، 24) استدلال شده که مقصود غذای روح است و باید دقت کرد که علم خویش را از چه کسی فرا میگیرد (الکافی، 49/1) و عدهای از علما در جوامع حدیث بابی را به این احادیث اختصاص دادهاند (بحارالانوار، 214/2؛ وسائل الشیعة، 43/18؛ عوالم العالم، 532/1)؛ 2) چنان که قبلاً بیان کردیم، آنها سالیانی دراز از نقل و نوشتن حدیث ممنوع بودند، و پس از آن که جعل و تحریف در احادیث کاملاً نفوذ کرد، به تدوین حدیث پرداختند، که در آن زمان راویان اصلی همگی - یا بیشترشان - از دنیا رفته بودند و زمان اتباع تابعین بود (الغدیر، 294/6). بنابراین سند روایات آنها مخدوش و مشکوک است و به خوبی معلوم نیست این اخبار چگونه به دست آنها رسیده است؟؛ 3) بسیاری از راویان عامه که از دشمنان سرسخت خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، مورد مدح و ستایش و اعتماد علمای ایشان واقع شدهاند، در مقابل از کسانی که اندک گرایشی به تشیع داشتهاند، حدیث نیاورده و یا روایت آنها را باطل و مردود شمردهاند! و با کلمات زننده و نسبتهای ناروا، از ایشان یاد کردهاند، مثلاً در کتاب صحیح بخاری، از عمران بن حطّان - هوادار سرسخت ابن ملجم مرادی - روایت بسیار آمده، و نیز از عروة بن الزبیر - پسر زبیر بنالعوام که از دشمنان سرسخت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بوده و برای خوشایند معاویه، دروغپردازی بسیار داشته - و همچنین از حریز بن عثمان - که هر بار به مسجد میرفت تا هفتاد بار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دشنام نمیداد بیرون نمیآمد (تهذیب التهذیب، 238/2) روایتها آورده، ولی از ائمهی اطهار (علیه السلام) و اصحاب ایشان و محدثان بزرگی که معاصر آنها نیز بودهاند، یک حدیث هم نیاورده است (الغدیر، 294/5؛ احقاق الحق، 808/8؛ دراسات فی الحدیث و المحدثین، 163)؛ 4) تحریف بیش از حد در احادیث عامه و تعمد در جعل احادیث مخالف با مبانی و روش شیعه، تا آن جا که از جهت عناد با شیعه بر خلاف سنت قطعی نبوی فتوی میدهند و عمل میکنند، مانند انگشتری به دست چپ کردن، و تسنیم قبور، و ترک صلوات بر آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ... (الغدیر، 146/10؛ تعلیقة المراجعات، 271).
سبک شناسی حدیث، سبک در اصطلاح ادبیات عبارت است از روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیلهی ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر (سبک شناسی، 1/د). احادیثی که صحت انتساب آنها به معصومین ثابت است، مشتمل بر بدیعترین کلمات و رساترین عبارات و جامعترین معانی میباشند، به طوری که هر گونه کم و زیاد و یا تغییری در آنها واقع شود، سبک خاص بر هم میخورد، و ناقدان حدیث که با الفاظ و معانی آن کاملاً مأنوس هستند، وقوع تصحیف یا تحریف را گوشزد میکنند، چنان که در کلمات مرحوم علامهی مجلسی راجع به بعضی احادیث وادعیه مشاهده میشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «من فصیحترین عرب هستم ...» (بحارالانوار، 158/17). و نیز فرموده: «جوامع کلم به من داده شده است» و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده: «و ما [خاندان رسالت] امیران سخن هستیم، و ریشههای آن در ما نفوذ کرده و شاخههای آن بر ما گسترده شده است» (نهجالبلاغه، فیض الاسلام، 730). علامه مجلسی دربارهی فصاحت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: «آن چه از خطبهها و جوامع کلم از آن حضرت نقل شده است، هیچ انس و جنی نمیتواند همانند آن سخن بگوید، و آن فراتر از توان انسان و فروتر از کلام خدای رحمان است» (بحارالانوار، 158/17). چنان که علاءالدین قوشچی حنفی در شرح تجرید 186 گوید: «بلغاء گفتهاند: سخن علی علیه السلام فروتر از کلام خالق اما فراتر از سخن مخلوق است». و سعدالدین تفتازانی - استاد علم بلاغت - در شرح مقاصد (301) چنین گفته است: «به شهادت نهجالبلاغه، زبان علی (علیه السلام) از زبان هر گویندهی دیگر فصیحتر است». آهنگ دلنشین کلمات، و سجع دلپذیر و دور از تکلف جملات، و معانی بلند عبارات، سبک خاصی به احادیث معصومین (علیه السلام) بخشیده، و نورانیت سخنان ایشان، چشم و دل عموم صاحبنظران را تسخیر کرده است، به طوری که در امتداد تاریخ مورد توجه کامل دانشوران و شاعران و سخنوران بوده و هست، و صدها کتاب و رساله از مجموعهی سخنان ایشان و شرح و تفسیر و ترجمه و تضمین آنها پرداختهاند. نمونههایی از این مجموعهها که بین خاص و عام رواج یافته و به سمع و نظر هر دوست و دشمن رسیده، عبارت است از: 1) شهاب الاخبار، تألیف قاضی قضاعی، مشتمل بر قسمتی از سخنان نغز و حکمتآمیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ 2) نهجالبلاغه، گردآوری و گزینش: سید شریف رضی، که بخشی از خطبهها و نامهها و کلمات قصار مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) را در بر گرفته است، و نیز مستدرکات آنها؛ 3) صحیفهی سجادیه، قسمتی از ادعیهی امام چهارم حضرت زینالعابدین (علیه السلام)؛ 4) غرر الحکم و درر الکلم، تألیف آمدی. شیوهی گفتار در احادیث معصومین (علیه السلام) جمع بین زیبائی و شیوائی الفاظ و کثرت معانی، و انسجام آنها با روح هدف و روش ایشان است، چنان که در خود احادیث بیان شده است، از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «حدیث ما را اعراب نهید [صحیح تلفظ کنید و درست بنویسد] زیرا که ما خاندان، مردمی فصیح هستم» (الکافی، 1/باب فضلالعلم، حدیث 13؛ الوافی، 233/1). چنان که از همان حضرت روایت شده که فرمود: «از شما کسی فقیه به شمار نیاید مگر این که گوشه ها [اشارهها و کنایههای] کلام ما داند، و همانا سخنی از سخنان ما بر هفتاد گونه بر میآید، که از عهدهی تمامی آنها بر میآییم» (معانی الاخبار، 2؛ بحارالانوار، 184/2).
فقه الحدیث، درک معنای حدیث و پی بردن به رموز و اسرار نهفته در آن، و استنباط احکام و استخراج معارف بلند از آن، غیر از نقل و روایت آن میباشد، و افقی وسیعتر دارد، زیرا که استعدادها مختلف و ذوقها متفاوت است، و مردم از جهت علم و هوش و دقت نظر یکسان نیستند، چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «رُبَّ حاملُ فقهٍ اِلی مَن هُوافقَهُ مِنه» یعنی درک مقصود و دست یافتن به هدف اصلی و مقصد نهائی گوینده، گاهی نیازمند علوم و آشنائیهایی است که هر کسی از آنها برخوردار نیست، چه بسا حدیثی از باب تقیه صدور یافته یا به کنایه گفته شده است، لذا هر کسی را توان رد یا قبول حدیث نبوده و هر محدث و ناقل و راوی حدیث را فقیه و اهل شناخت و درک حدیث نمیتوان گفت. فقها در مقام استدلال به حدیث و تطبیق آن بر یک یا چند موضوع، مراحلی را میپیمایند که مهمترین آنها بدین شرح است؛ 1) اطمینان از صدور، در این مرحله به بحث و بررسی سند حدیث و شناخت سلسلهی راویان آن، بر مبنای علم رجال و درایه، میپردازند (درایة الحدیث، رجال)؛ 2) اطمینان از جهت صدور، نظر به این که قسمتی از احادیث در مقام تقیه و یا به جهت خاصی بیان گردیده که استدلال به آنها قابل مناقشه است، لذا باید تمامی جوانب را با هم سنجید؛ 3) اطمینان به ظهور در معنی مورد نظر، زیرا که گاهی لفظ خاصی در یک زمان در معنی معینی به کار میرود ولی در زمانهای دیگر آن معنی از آن فهمیده نمیشود، یا این که مثلاً قرینهای سبب ثبوت یا سقوط یک معنی میگردد؛ 4) در نظر گرفتن سایر دلایل و جمع بین آنها، از جهت این که بین احادیث، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبیّن و ... وجود دارد، و باید همهی آنها را با هم بررسی کرد؛ 5) ذوق فقهی که فقهای بزرگ از آن برخوردار هستند، و این موهبتی است الهی که بر اثر کثرت ممارست احادیث و مبارزه با هوای نفس، به آنها عنایت میشود.
نفوذ حدیث در علوم و ادبیات، گذشته از رشتههای مختلفی که به عنوان «علوم الحدیث» شناخته میشوند، حدیث، تکیهگاه تمامی علوم دینی - از فقه و اصول و تفسیر و کلام و اخلاق و رجال و ... - میباشد، و این مطلب هیچ نیازی به استدلال و توضیح ندارد و با مراجعه به هر یک از آثار در زمینهی علوم فوق، نقش مؤثر حدیث کاملاً آشکار است. حدیث، بر سایر علوم نظری و تجربی نیز تأثیرهای فراوانی داشته است، در طب و هیئت و ریاضیات و ... احادیث زیادی وارد شده و آثار خاصی در این زمینهها تألیف گردیده است، برای نمونه: طب النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ طب الائمهی (علیه السلام)؛ طب الصادق (علیه السلام)؛ طب الرضا (علیه السلام)؛ الهیئة و الاسلام و ... و نیز جابربن حیان که علم شیمی را از طریق احادیث امام صادق (علیه السلام) فراهم آورده است. همچنین نفوذ شدید و تأثیر عمدهی احادیث در ادبیات - به ویژه در زبانهای عربی و فارسی و ترکی - جای تردید نیست و تمامی شعرا و سخنوران، از احادیث پیامبر و اهل بیت او، سرمشق یافته و الهام گرفتهاند و چه بسیار از شعرا که معانی بلند احادیث را به نظم کشیده و آنها را سرمایهی زبان خود ساختهاند، چنان که الفاظ و معانی حدیث در شعرشان نمودار است و نویسندگانی که در طی سخنان خود به حدیث استناد و استشهاد کرده، یا شرح داده و یا از احادیث اقتباس و در خلال کلمات خویش تضمین نمودهاند «چنان که متون کهن نثر فارسی که در رشتههای تفسیر و اخلاق و دیگر علوم تدوین شده و اکنون ما را در بررسی ادوار ادب پارسی از مراجعه به آن گریزی نیست، چون شیر و شکر به حدیث آمیخته گشته و ناچار شناسائی تحولات زبان بدون فهم دقیق حدیث میسور نمیگردد» (علمالحدیث، 3). به گفتهی مرحوم فروزانفر: «چون احادیث از جهت فصاحت و بلاغت و حسن ایجاز، بیهمتا و نظیر بود، ادبا و مترسلین و شعرا برای تحصیل ملکهی بلاغت و نیز آرایش گفتار و توشیح و تدبیج مکاتیب و رسائل و قصائد و مقطعات خود، در حفظ و ایراد احادیث میکوشیدند ...» (مقدمهی احادیث نبوی، صفحهی ب). و چه بسیار از کتب لغت بر مبنای احادیث تألیف گردیده، و در اثبات معانی و شرح واژهها، تنها به شواهدی از احادیث بسنده شده است، مانند: النهایة، ابن الاثیر؛ تهذیب، ازهری؛ مجمعالبحرین، شیخ طریحی، و بعضی از علما به سایر فنون ادبی که در متون احادیث هست پرداختهاند، کتاب المجازات النّبویّه، تألیف سید شریف رضی، از مهمترین آثار در این باب است.
امثال حدیث، نظر به تأثیر فوقالعاده مَثَلها در سرعت پذیرش حقایق، و مجسم کردن معانی، در احادیث پیامبر و ائمه (علیه السلام) تمثیلات بسیار در معانی گوناگون وارد شده است، که هر جمله از آنها سرشار از پندها و اندرزها و حکمتهای گرانبهاست. این امثال در تحکیم عقاید صحیح و پرورش افکار بلند و تقویت اخلاق پسندیده و بازداشتن انسان از صفات و اعمال ناپسند، نقش عمدهای دارند. علمای اسلام از دیرباز این تأثیر مهم را دانستهاند، و جمعی از آنان به فراهم آوردن و تدوین و تبویب اینگونه احادیث تمثیلیّه همت گماشتهاند و عدهای به تألیفات جداگانهای در این فن پرداختهاند. علامهی بزرگوار مرحوم سید علیخان مدنی در کتاب انوارالربیع (61/2). مثلهایی از پیامبر و امیرالمؤمنان (علیه السلام) نقل کرده و نیز در مقدمهی روضة الامثال - که مربوط به امثال قرآن است - فهرست مختصری از تمثیلات نبوی را به نقل از کتاب ابن قاسم عاملی تنظیم کرده است. همچنین میدانی در مجمع الامثال، یک سلسله احادیث نبوی را که صورت ضریب المثل داشته، در فصلی خاص آورده است. و از جمله کتابهای خاصی که در این رشته تألیف گردیده، الامثال تألیف علی بن سعید عسکری (م 313 ق)؛ امثال النبی، اثر حافظ ابومحمد رامهرمزی (م 360 ق)؛ امثال الحدیث، از دکتر عبدالمجید محمود؛ الامثال النبویة، تألیف محقق بزرگوار حاج شیخ محمد غروی، که در دو مجلد با شرح و تفسیر مثلها، سال 1401 ق در بیروت منتشر شده است، همچنین الامثال و الحکم المستخرجة من نهجالبلاغة (قم، 1407ق)؛ امثال و حکم الامامالکاظم (علیه السلام) (قم، 1412ق)؛ امثال و حکم الامام الرضا (علیه السلام) (بیروت، 1410 ق)؛ المختار من کلمات الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مشتمل بر بعضی از امثال از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (قم، 1414 ق) از همین مؤلف انتشار یافته است.
اختلاف حدیث، از مباحث مهم علم حدیث، شناخت احادیثی است که با هم اختلاف دارند، و در ظاهر یا در واقع با هم متعارض میباشند، و در چگونگی جمع بین آنها و شرح و تفسیر آنها است. تسلط در این فن برای استنباط احکام فقهی، لازم و ضروری است، از همین روی در اصول فقه، فصلی به عنوان تعادل و تراجیح است که در آن از تعادل و همسان بودن روایات از نظر سند و دلالت، و یا ترجیح دادن یکی بر دیگری بحث میکنند در این جا از علل اختلاف احادیث بین عامه و اختلاف احادیث ما با احادیث عامه و اختلاف احادیث شیعه با یکدیگر، گفتگو میکنیم:
1) نفاق و دروغپردازی، عدهای از منافقین و دشمنان دین بین راویان حدیث، رخنه کردند، و به جعل حدیث یا تدلیس آن پرداختند، در نتیجه بعضی از مطالب خلاف واقع و باطل به صورت احادیث بین مردم پراکنده گردید؛
2) اشتباه و توهم بعضی از راویان یا نسخهبرادران، که از روی غفلت و سهو و یا خطا و اشتباه - نه از روی تعمد و غرض ورزی - حدیثی را به طور نادرست روایت کردهاند، و این علت در مورد اندکی از روایات صادق است؛
3) وجود عام و خاص و مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه، در احادیث مختلف، که لازم است آنها با هم سنجیده شوند؛
4) تقیه از مخالفان، که اگر اختلاف حدیث نمیبود، و دشمنان از عقاید و احکام شیعه به طور کامل اطلاع مییافتند همهی آنان را از بین میبردند، و ائمهی اطهار (علیه السلام) را بیشتر مورد شکنجه و آزار قرار میدادند، لذا خود ائمه گاهی برای حفظ جان و شئون شیعیان در یک موضوع پاسخهای مختلف میدادند. و این علت مخصوص اختلاف احادیث شیعه با یکدیگر است؛
5) اختلاف مراتب علمی مو فکری راویان، که ائمهی اطهار (علیه السلام) به مقدار استعداد هر یک از آنها سخن میگفتند:
6) توسعه و تخییر در عمل، نسبت به مواردی که حکم قطعی نداشته باشد، با بیان درجات و مزایای اعمال و مراتب کمال و ...
هر یک از این علل، در احادیث خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان یا اشاره گردیده است که برای پرهیز از اطالهی سخن، متون احادیث را نیاوردیم (کافی، 1/باب اختلاف الحدیث؛ بحارالانوار، 255/2). اما راههای علاج و طرح یا جمع بین احادیث، ضوابطی دارد که در این جا به اجمال بیان میشود، احادیثی که با هم تعارض و اختلاف مدارند از سه حال بیرون نیستند: الف) این که از هر جهت با هم تضاد و تعارض داشته باشند، و چنین مواردی در احادیث - شیعه و سنی - بسیار اندک است. و در صورتی که چنین تعارضی بین دو حدیث که سند هر دو صحیح است مشاهده شود، بنابر مشهور بین خاصه و عامه، تخییر است، ولی بعضی دیگر گفتهاند: هر دو حدیث از درجهی اعتبار ساقط میشوند و به مقتضای عقل عمل باید کرد؛ ب) این که به گونهای قابل جمع باشد، بدین صورت که مثلاً یکی مطلق و دیگری مقید، یا یکی عام و دیگری خاص باشد، که هرگاه بر اساس ضوابط و شواهدی که در علم اصول فقه بیان گردیده جمع عرفی امکانپذیر باشد، لازم است به آن عمل گردد، وگرنه جمع تبرعی که شاهد و قرینهای بر آن نیست، از درجهی اعتبار ساقط است؛ ج) این که حدیثی بر حدیث دیگر به جهتی از جهات - از سند یا متن یا شواهد و قرائن خاص - رجحان و امتیازی داشته باشد، که آن را بر دیگری ترجیح دهند. البته در کیفیت ترجیح و حدود و مراتب مرجّحات، بحثها و اقوال مختلفی هست که از حوصلهی این مقال بیرون است.
آداب نقل حدیث، علوم حدیث معنوی و دینی است و باید در اخذ و تعلیم و کتابت و نشر آن پاکیزگی ظاهر و باطن، و خلوص نیت و پرهیز از اغراض مادی و دنیوی کاملاً رعایت شود، و سزاوار است احادیث مربوط به عبادات و سنتهای دینی را که زینت علم و مایهی ثبات و استقرار آن است عمل نماید، چنان که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «هرگاه عالم به علم خویش رفتار نکند، پند و اندرزش از دلها فرو میغلطد، همانطور که دانههای باران از سنگ صاف فروغلطد» (الکافی، 44/1). و شایسته است که استاد خویش را احترام کند و با کمال ادب با او رفتار نماید، و نیز کلمات نورانی احادیث را با معرفت و بینش صحیح تلقی کند، و در شناخت معانی و فهم حقایق بیش از نقل و حکایت الفاظ همت گمارد، چنان که دانشوران از قدیم در ضبط و شرح و تفسیر و توضیح احادیث کوشیدهاند، و آثار ارزشمندی در باب غریب الحدیث و معانی و مشکلات اخبار از ایشان بر جای مانده است. در خصوص کتابت حدیث شرایط خاصی را بیان کردهاند که بخش عمدهی آنها مربوط به زمانهای پیشین و نسخههای دستنویس است. شرایط و ضوابط یاد شده، از قبیل نقطهگذاری، و اعراف و املاء کلمات، و رعایت فاصلهها، و تصحیح و مقابلهی اسناد و متون، و اجازهی روایت کتاب و ... حاکی از شدت اهتمام دانشوران به ضبط احادیث و حفظ امانت در نقل و مصون ماندن آنها از تصحیف و تحرف و جعل و تزویر و تدلیس است. شرایط و آداب کتابت حدیث در بعضی از جوامع مهم حدیث و کتب درایه بیان گردیده است، و اهم شرایط کتابت و سایر راههای نقل حدیث در مقالهی درایة الحدیث همین دایرةالمعارف خواهد آمد.
رجال حدیث، از اهم مباحث علوم حدیث شناخت راویان و محدثان، و اطمینان یافتن از نام و نشان و طبقه و میزان وثاقت و درایت و تقوی و صلاحیت آنها است، تا روایت صحیح از ضعیف شناخته شود، و راه جعل و تحریف و تدلیس و تصحیف مسدود گردد، و از کسانی اخذ حدیث شود که شایستگی تحمل و نقل کلمات مقدس خاندان وحی را داشته باشند، و به امانتداری و درستکاری شناخته شوند. به همین جهت است که از زمانهای قدیم، و اندکی پس از تدوین حدیث، نیاز به این علم کاملاً احساس گردید، و دانشوران به تأسیس قواعد و اصول آن همت گماشتند، و کتابهای زیادی در زمینهی مشیخه و رجال تألیف کردند، چنان که در کتب درایه نیز شرایط و ضوابطی را برای راویان و چگونگی جرح و تعدیل و توثیق و تضعیف، تعیین نمودند و مبانی مختلفی در این باره اظهار داشتهاند. اهتمام به معرفت رجال معتبر و پرهیز از راویان ضعیف و مجهول الحال سبب شد که در هر عصری افراد شایسته و مورد اعتمادی به کار حدیث پردازند، و جوامع بزرگ و کوچک حدیث را فراهم آورند، و در سختترین شرایط گرانبهاترین آثار را ابداع کردند و نام خود را به افق جاودانگی نقش بستند که در خاتمهی این مقال فهرست کوتاهی از مشاهیر محدثان شیعه از آغاز تا عصر حاضر بیان میگردد:
قرن اول تا چهارم، مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) نخستین کسی بود که به املاء رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احادیث آن بزرگوار را تدوین کرد، و هم احادیث شریف مصحف فاطمه و جعفر و جامعه را به قلم مبارک خویش تحریر فرمود، و نیز شصت و چند نوع از انواع علوم قرآن را بر شیعیان خود املاء نمود و قواعد کلی و اصول اساسی علوم بسیاری - از جمله کلام، طب، نجوم، علم حروف و طلسمات، شیمی، و نحو و ... - را بر آنان القاء کرد و عهدنامهها و اندرزنامههای زیادی از آن حضرت صادر گردید که سید شریف رضی، گزیدههایی از آنها را در نهجالبلاغه فراهم آورده است. از سائر ائمهی اطهار (علیه السلام) نیز آثاری در فنون گوناگون کلام و فقه و تفسیر و دعا و طب و غیره، بر جای مانده که بهترین ذخایر علم حدیث است، و آخرین آنها توقیعاتی است که از حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر گردیده است. همچنین جمعی از صحابهی باوفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیر (علیه السلام) اقتدا کردند و در ضبط و نقل و حفظ و تدوین حدیث بسی کوشیدند، که قسمتی از آثار ارزشمند آنان تا روزگار ما باقی مانده است. پس از آن نیز با وجود فشارهای شدید زمامداران ستمکار، اصحاب ائمهی اطهار (علیه السلام) هرگز از تعلم و تعلیم و نشر و استنساخ حدیث، دست برنداشتند و از سختیها و مشقتها نهراسیدند، و هزاران کتاب و اصل و نسخه تألیف نمودند، که قسمتی از آنها در الذریعة، 303/6-374 معرفی شده است؛
قرن چهارم و پنجم، مهمترین جوامع حدیث در این دو قرن تألیف گردید، و تبویب و ترتیب حدیث انجام شد، مشهورترین آثاری که در این دو قرن تدوین یافته، چهار کتاب گرانبهای: کافی، تألیف ثقةالاسلام شیخ ابوجعفر کلینی (م 328 ق)؛ من لایحضره الفقیه، تألیف شیخ صدوق بابویه قمی (م 381ق)؛ تهذیب الاحکام؛ و استبصار، تألیف شیخالطائفه ابوجعفر طوسی (م 460 ق) میباشد، که بیشتر احادیث احکام در این چهار کتاب فراهم آمده است؛ و از جمله محدثان بزرگ این دوره: شیخ اجل، ابن قولویه قمی (م 369 ق) مؤلف کامل الزیارة، و شیخ ابومحمد هارون تلعکبری (م 385 ق) و رجالی مشهور شیخ ابوالعباس نجاشی (م 450 یا 463 ق) و شیخ مفید ابوعبدالله محمد عکبری (م 413 ق) و سید شریف مرتضی علمالهدی (م 436 ق) بودهاند؛
قرن ششم، از محدثان نامدار این دوره: شیخ ابوعلی حسن طوسی، ملقب به مفید دوم، فرزند شیخالطائفه (م ب 515 ق)؛ شیخ قطبالدین ابوحسین راوندی (م 573 ق)؛ و فرزند برومندش شهید ابوعبدالله نصیرالدین حسین و شیخ امینالدین ابوعلی طبرسی (م 548 ق) و شیخ رشیدالدین ابوعبدالله ابن شهر آشوب (م 588 ق)؛ و شیخ منتجبالدین علی بابویه (م ب 585 ق)؛
قرن هفتم، از محدثان و مشایخ بزرگوار این قرن: شیخ ابوالحسین ورّام نخعی (م 605 ق) و سید اجل رضیالدین علی بن طاووس حلی (م 664 ق) و خواجه نصیرالدین طوسی (م 673 ق) و سید جمالالدین احمد بن طاووس حلی (م 673 ق) و محقق حلی شیخ نجمالدین ابوالقاسم جعفر هذلی حلی (م 676 ق) و شیخ عمادالدین حسن طبری، مؤلف کامل بهائی و شیخ علی اِربلی (م 693ق) مؤلف کشف الغمة فی معرفة الائمة بوده اند؛
قرن هشتم، از مشاهیر اعلام و مشایخ حدیث، شیخ ابومحمد حسن دیلمی، مؤلف ارشاد القلوب، و اعلامالدین و ... و چند تن از بنیزهرة و شیخ جمالالدین ابومنصور علامهی حلی (م 726 ق) و فرزندش فخرالمحققین محمد (م 771 ق) و شهید اول محمد بن جمالالدین مکی (ش 786 ق) و سید بهاءالدین نیلی و ... ؛
قرن نهم، شیخ زینالدین ابومحمد عاملی بَیاضی (م 877 م) که از آثار معروف اوست: الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، و شیخ عزالدین ابومحمد حلی عاملی و شیخ ابوالعباس حلی (م 841 ق)؛
قرن دهم، محقق ثانی شیخ علی بن عبدالعالی کرکی عاملی (م 940 ق) و شهید ثانی شیخ زینالدین عاملی (ش 966ق) و شیخ عزالدین حسین جبعی حارثی (م 984 ق) - پدر شیخ بهائی - و شیخ عبداللطیف حارثی عاملی، مؤلف جامع الاخبار فی ایضاح الاستبصار؛
قرن یازدهم، شیخ ابومنصور حسن فرزند شهید ثانی و مؤلف منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان (م 1011 ق) و شیخ بهاءالدین عاملی (م 1031 ق) و علامه شیخ محمد تقی مجلسی اول (م 1070 ق) و شیخ قاسم بن محمد معروف به ابن الوندی و فقیه کاظمی مؤلف شرح الاستبصار فی احادیث الائمة الاطهار و شیخ فخرالدین طریحی (م 1085 ق) و ملامحمد محسن فیض کاشانی (م 1091 ق) مؤلف الوافی از جوامع بزرگ حدیث؛
قرن دوازدهم، محدث والامقام شیخ محمد حرعاملی (م 1104 ق) و محدث جلیل سید هاشم بحرانی (م 1107 یا 1109 ق) و علامهی بزرگوار ملا محمد باقر مجلسی (م 1111 ق) و شیخ محمدرضا بن عبداللطیف تبریزی (م 1185 ق) مؤلف الشفا فی حدیث آل المصطفی - که گفته شده: جامعترین جوامع حدیث است - و شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی، مؤلف عوالمالعلوم؛
قرن سیزدهم، استاد اکبر شیخ محمدباقر معروف به وحید بهبهانی (م 1205 ق)؛ علامهی بحرالعلوم سید محمد مهدی طباطبائی (م 1212 ق) و محدث والامقام سید عبدالله شُبّر (م 1243 ق) و شهید ثالث ملا محمدتقی برغانی (م 1264 ق) و برادرش ملا محمد صالح برغانی (م 1275 ق) و حجةالاسلام سید محمدباقر شفتی اصفهانی (م 1260 ق)؛
قرن چهاردهم، محدث فرزانه حاج میرزا حسین نوری (م 1320 ق) مؤلف مستدرک الوسائل مو علامه سید حسن صدر (م 1345 ق)، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (م 1389 ق) علامه شیخ عبدالحسین امینی (م 1390 ق) مؤلف الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، حاج شیخ عباس قمی، مؤلف سفینة البحار، حاج سید محد تقی موسوی اصفهانی، مؤلف مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آیة الله حاج آقا حسین بروجردی (م 1380 ق) کتاب جامع احادیثالشیعة به سرپرستی ایشان تألیف گردیده است؛
قرن پانزدهم، علامه سید حسن طباطبائی میر جهانی (م 1413 ق) مؤلف مستدرک نهجالبلاغة، و نوائب الدهور فی علائم الظهور، آیةالله حاج سید ابوالقاسم خوئی (م 1413ق)؛ آیةالله سید شهابالدین مرعشی نجفی (م 1411 ق)؛ علامهی محقق سید عبدالعزیز طباطبائی (م 1416 ق)؛آیةالله حاج شیخ محمد غروی.
کتابنامه :
وصول الاخیار الی اصول الاخبار، 148؛ هدایة الابرابر الی طریق الائمة الاطهار، 130، 169؛ الرعایة فی علم الدرایة، 47؛ مقباس الهدایة، 55/3؛ الشیعة و فنون الاسلام، 65؛ اصول الفقه، مظفر، 209/4؛ منتهی الارب، 227/1؛ اضواء علی السنة المحمدیة، 222؛ الذریعة الی تصانیف الشیعة، 6/1.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}